مایکل مان را برای آفرینش تعدادی از دیوانهوارترین و مهیجترین فیلمهای دو سه دههی تازه هالیوود برای میآوریم؛ او خالق Heat ،Collateral ،Public Enemies و… میباشد که هر کدام به نحوی امضای هنری مان را در خود دارند. از مؤلفههای سینمایِ او میتوان به صحنههای اکشنِ کار شده و حرفهای، شخصیتهای کاریزماتیک، بازدید فلسفهی جنایت از دریچههای گوناگون و مشکلات زندگی مدرن اشاره کرد. همه این مسائل را میتوان به گفتن مضامین مهم در فیلمهایش یافت.
Ferrari، نام آخرین فیلمی میباشد که مان امضای خودش را با آن تلفیق کرده است. فیلمی که همانطور میتوان از نامش گمان زد درموردی کمپانی فراری و رهبر آن، انزو فراری میباشد. در واقع این فیلم برگرفته از کتابی با نام Enzo Ferrari: The Man, The Cars, The Races, The Machine است به قلم بروک ییتز (Brock Yates)، که به اتفاقات حوالی زندگی انزو فراری و حواشی آن، در تابستان سال ۱۹۵۷ میپردازد. سودای ساخت این فیلم، برای بیشتر از ۲۰ سال در سر مان وجود داشت؛ این پروژه طی این بیست سال چندین و چند بار اغاز شد و نیمههمه آخر یافت تا این که نهایتاً طی دو سه سال قبل همه مایجتاج مورد نیاز برای ساختنش به دست آمد و مقداری قبل می بود که اکران شد.
مایکل مان در اولین سالهای قرن بیست و یک با خواندن کتاب ییتز تصمیم داشت که آن را تبدیل به فیلم کند و با همکاری تونی کندی مارتین یک فیلمنامه بر اساسش نوشت. در ابتدا بودجهای ۴۰ میلیونی برای ساختش نظر شد که مان آن را رد کرد، در سال ۲۰۰۹ نیز مارتین دار فانی را وداع او گفت. این دلایل کافی می بود تا این پروژه برای چند سالی به حالت تعلیق در بیاید. در سال ۲۰۱۵ کریستین بیل به پروژه پیوست و پارامونت پیکچرز نیز حق فروش آن را به دست گرفت، پیشبینی میشد که در سال ۲۰۱۶ فیلمبرداری آن انجام بشود، اما بیل به علت عدم تمایل به افت وزن افراطی از پروژه کنار کشید. باز برای مدتی پروژهی فراری داخل حالت تعلیق شد.
این فیلم با اضافه شدن هیو جکمن در سال ۲۰۱۷ مقداری تحرک به خود دید، اما به علت عدم تمکن مالی تا سه سال سپس پیشرفت چشمگیری صورت نگرفت. در سال ۲۰۲۰، STX Entertainment حمایتمالی فیلم را مسئولیتدار شد، اما هیو جکمن از ایفای نقش انزو فراری کنار کشیده می بود! با وجود همه این پستی بلندیهای بیآخر، نهایتاً در سال ۲۰۲۲ آدام درایور به همراه پنهلوپه کروز و شیلن وودلی به پروژه ملحق شدند و از نظر مالی نیز تقریباً مشکلی وجود نداشت. آگوست ۲۰۲۲ در مودنای ایتالیا فیلمبرداری Ferrari انجام شد و در همان ماه به آخر رسید.
این پروژه بالأخره سپس از دو دهه در برابر دیدهی طرفداران قرار دارد، اما سوال اینجاست که آیا توانسته به خوبی عمل کند؟ آیا این همه انتظار ارزشش را داشته است؟ جواب نویسندهی این متن مثبت میباشد! در ادامه بازدید می کنیم که چرا فیلم فراری یک تاثییر باکیفیت دیگر از مایکل مان است. اگر از دیگر کارهای او لذت برده باشید و طرفدارِ روش فیلمسازیاش باشید، دور از انتظار است با این یکی هم انس نگیرید!
در نگاه اول: خانواده، شدت، شوق و رقابت
داستان فراری همانطور که حرف های شد برگرفته از کتاب بروک ییتز میباشد که به زندگی شخصی و حرفهای انزو فراری در سال ۱۹۵۷ میپردازد، اما فیلم مطمئناً فراتر از یک اقتباس مستقیم است. وقتی که با کارگردانی چون مایکل مان ارتباط داریم باید انتظار داشته باشیم که او در پروسهی اقتباس، امضای کار خودش و افکارش را هم با تاثییر ابتدایی دربیامیزد.
با این حال در نگاه اول، فیلم فراری داستانی درموردی مشکلات شخصی و خانوادگی انزو فراری، در کنار مشکلات کاری او، روایت میکند. انزو، مخفیانه یک خانوادهی دیگر راه اندازی داده و تلاش میکند آن را از همسرش نهان کند؛ او به وضوح با همسرش به علت خیانتهای زیاد مشکل دارد و از همان سکانسهای ابتدایی این را فهمید میشویم. در اولین برخورد آنها در همان دقایق ابتدایی فیلم، لارا با تیراندازی به سمت انزو مشخص می کند که اوضاع از چه قرار است!
از دست دادن اعضای خانوادهاش و بعد از آن پسرش، طی سالیان قبل ضرباتی مهلک بر روح انزو فراری داخل کرده است که با وجود سخت بودنِ کنار آمدن با آنها شخصیتاش را کامل کردهاند. همین علتشده او بتواند به شکل جدیتر و حتی بیرحمتری به مسیر حرفهای خود ادامه بدهد!
این مشکلاتهای شخصی، دقیقاً همزمان شدهاند با تغییرات دنیای اتومبیلرانی و تلاش کمپانی فراری برای بقا در نامساعدتهای بازار. انزو برای باقی ماندن در این چنین فضای بیرحمی نیاز است که هم در سطح مسابقات و هم در بازار بهتر عمل کند. قسمتِ مهمی از داستان به دست و پا زدن کمپانی فراری میپردازد و رویکرد انزو فراری نسبت به آن.
یک مسئلهی قابل دقت که فراری را از دیگر آثار بیوگرافی شبیه نزدیک میکند، بازهی وقتیست که داستان در آن روایت میبشود. فیلمهای این چنینی مدام تلاش میکند چندین دهه را پوشش بدهند تا به خوبی با پستی و بلندیهای زندگی شخص آشنا بشویم اما در اینجا همهچیز تنها به زمان دو-سه ماه به وقوع میپیوندد. در واقع مایکل مان نیز اذعان داشته که مقصد او نشان دادن برههای حیاتی از زندگی فراری بوده که تماشاگر را به دل سفری در تنشهای حاضر در رقابت کمپانیهای ایتالیایی ببرد.
نقطهای که زندگی حرفهای فراری با زندگی شخصیاش تلاقی میکند، رابطهاش با لارا (با بازی پنهلوپه کروز) است. چراکه نصف مالکیت کمپانی با لارا میباشد؛ این چنین وضعیتی جهت میبشود تا بیرحمیهای رقابتِ کمپانیها از یکسو و رابطهی احساسی آنها از سویی دیگر، تقابلی بوجود بیاورد که جنبههای مهمی از رویکرد کلی فیلم و این چنین شخصیت انزو فراری را آشکار میکند. منظورم دیدگاههای خاص مان است که در ادامه درمورداش سخن بگویید خواهم کرد.
قسمتی از سکانسهای فیلم که با کارگردانی استادانه مایکل مان ترکیب شدهاند به مسابقهی تنگاتنگ اتومبیلها و سوانح آن مربوط میبشود. ماشینهای فرمول یک قدیمی و غرش موتور آنها نمودای دلنشین پدید آورده است که مطمئناً مخاطبهای مهم فیلم، یعنی طرفداران فرمول یک را راضی خواهد کرد.
همهی اینها در رولایه قرار دارند و فقطً نشاندهندهی روایتی سینمایی از زندگی انزو فراری می باشند. با این حال، مایکل مان عناصری را در لا به لای این روایت گنجانده است که تنها در آثار تألیفی او دیده خواهد شد. قصهی انزو فراری، این شخصیت پر حاشیه، روایتگر معضلات عمیقتر انسانی نیز میباشد.
در نگاهی مجدد: داروینیسم اجتماعی، شیگرایی مدرن و قضیهی هویت
وقتی که در فیلم فراری دقیقتر میشویم، میبینیم که مان همانند دیگر آثارش تلاش کرده به مفاهیمی بپردازد که به نوعی دغدغههای فکریاش محسوب خواهد شد و در همه آثار دیگرش هم نمود اشکار کردهاند. مفاهیمی که از همان ابتدای کریرش در آثاری چون Thief و Manhunter ملموس می باشند و در آثار بعدی با شاخ و برگ گرفتن، تکامل اشکار کردهاند.
یکی از مضامین فیلم فراری، نبرد کمپانیهای اتومبیلسازی است که توضیح دادیم چطور انزو فراری در طول فیلم با راه حلها و سیاستهای گوناگون تلاش داشت که بهترین حالت ممکن را از آن بیرون بکشد. در یکی از سکانسهای دلنشین فیلم، انزو به رانندهاش د پورتاگو توضیح میدهد که ذهنیت برنده چیست و عطش به چیرگی بر فرد دیگر، چطور علتمیبشود برنده از میدان خارج بشوند. این میل به برنده بودن بر همه اتفاقات فیلم سایه انداخته و حتی میتوان او گفت شخصیت فراری را شکل داده است.
با این حال، سازندهی فیلم این مضمون را ستایش یا حتی تقبیح نمیکند، بلکه بهطوری به عکس کشیده شده که ناگزیر بودنش را مشخص می کند. داروینیسم اجتماعی و مضمون Survival of the fittest در حرکت جمعی انسان، تبدیل پالوده شدن شکلهای ضعیفتر ساختارها میبشود تا آنها که مناسبتر و فیتتر می باشند به وجود داشتن ادامه بدهند! مثالهای باقیمانده توانایی انطباق پذیری بهتری با شرایط داشتهاند. به گفتن مثال، اگر فیلم را دیدهاید، آیا دقت کردید که چند نفر تا به حال قربانی شدهاند تا کمپانیها به شکلی بهتر و مفیدتر ادامه بدهند؟ خودِ شخص انزو فراری اکثر اعضای خانوادهاش و فرزندش را از دست داده است که دلایل مرگ آنها کاملاً به این رقابت مربوط میبشود! علاوه بر آنها، چندین راننده به سادگی در پیستهای مسابقه تلف خواهد شد تا جایشان را به افرادی دیگر بدهند که امکان پذیر نتایج بهتری برای کمپانی فراری بدست بیاورد! همین امر برای اتومبیلها و اجزای آنها نیز صحت دارد؛ کمپانی فراری مدام در تلاش است تا اتومبیلهای بهتری بهوجود بیاورد تا از رقیبانش جلو بیفتد. همه و همه برای پول و باقی ماندن در نبرد اقتصادی. در یک کلام: Survival of the Fittest.
در یکی دیگر از سکانسهای فیلم، مسئول مالی کمپانی به فراری میگوید که باید تعداد و روش تولیدات را تحول بدهند تا تا این مدت در بازار باقی بمانند و نیاز دارند با دیگر کمپانیها همکاری کنند. این سکانس به خوبی مشخص می کند که چطور داروینیسم اجتماعی و نظریهی «بقای اصلح» بر بازار و رقابت کمپانیها حاکم است.
بوجود آمدن این چنین فضایی و ریشههای آن مشخصاً از نظر آقای مان دور نماندهاند، همانطور که پیشتر در فیلمی چون Public Enemies به مسائلی چون پیشرفت صنعت و کم اهمیت شدن عنصر انسانی میپردازد، در اینجا نیز با چندین اشارهی مستقیم و غیر مستقیم مشخص می کند که این جهانبینی شیگرایانه (Objectivist) است که محرک دنیای مدرن میباشد و مقدمات بوجود آمدن بازار بیرحم کمپانیها و رقابتشان را پدید آورده است.
یک مثالی زیاد خوب که این چنین تفکری را مشخص می کند، سکانس موعظهی کشیش در اغاز فیلم است که انزو در کلیسا نشسته و همزمان تصاویری از مسابقهی اتومبیلها و غرش موتورها به گوش میرسد. این کشیش درموردی یکی از داستانهای انجیلی خطبه میگوید و اظهار میکند اگر مسیح در دنیای مدرن به دنیا میآمد در ماشینهای مدرن، همان کمالِ حرفهی نجار را بازمییافت.
If Jesus had lived today, and not 2,000 years ago, he would have been born in a small town like Modena. He would have been not a carpenter, but a craftsman in metal. Like yourselves. So a God who understood, as a carpenter, the perfection of the adze, appreciates as an engineer, the precision of your lathe, the nature of metal. How it can be forged, shaped, and hammered by your skills into an engine holding inside it fire to make power to speed us through the world. Which is why we give thanks to him today.
اگر مسیح امروز و نه ۲۰۰۰ سال پیش میزیست، در شهری کوچک همانند مودنا دیده به جهان میگشود. او نه به گفتن یک نجار، که همانند شما به گفتن یک مرد صنعتی رشد میکرد. خدایی [مسیحی] که در تیشههای نجاری کمال را بازتاب میکرد، حرفهی مهندسی و دقت عمل چرخهای شما و ذات آهن را هم فهمیدن میکرد. این که چطور میتوان آن را با چکشکاری تبدیل به یک موتور قوتمند کرد که درونش آتش دارد و میتواند به شدت ما را در دنیا جابجا کند. ما برای شکرگذاریِ همین، اینجا جمع شدهایم.
این سکانس کلیدیِ فیلم علاوه بر نشان دادن ارادت مایکل مان نسبت به زیبایی اتومبیلها و جذابیت نهفتهی علم مهندسی، به مفهوم شیگرایی و آبجکتویسیم دنیای مدرن هم اشاره دارد که در راستای داروینیسم اجتماعی و مادیت دنیای مدرن میباشد. زیاد ساده میتوان این دیالوگ را به شکل برخورد مادیت و روحانیت در دنیای مدرن تفسیر کرد. از سویی با تقلیل آیات انجیلی و تطابق آنها با مفاهیم دنیای مدرن ارتباط داریم و از سویی با تقلای کلیسا برای انطباق خودش با دنیایی صنعتی شده! با اهمیت یافتن بازار و رشد صنایع گوناگون، نقش کلیسا و روحانیت در زندگی انسان مدرن به کناره رفت تا نهایتاً تبدیل به یک سمبل نمادین بشود؛ در دیالوگی که نقل شد، تقلاهای کلیسا برای انطباق دادن خودش با جریانِ پیشرفت مدرنیته دیده میبشود، اما بیشتر از آن، حاکیِ شیگرایی و پراگماتیسم نهفته در ذات دنیای صنعتی، بازار و رقابت کمپانیها میباشد.
این شیگرایی در لا به لای سکانسهای گوناگون فیلم دیده میبشود و حتی تأثیری عمیق بر شخصیت انزو فراری نیز گذاشته است؛ در دنیای صنعتی مدام یک سری مولفهی جزئی تبدیل کارکرد یک کلیت بزرگتر خواهد شد؛ به عبارت دیگر، همه اجزا به صورتی چیده خواهد شد تا هدفی نهایی به وقوع بپیوندد؛ مان از اتومبیلهای شرکت فراری به شکلی نمادین منفعت گیری کرده است تا این مفهوم را نمایش بدهد. همین کارکردگرایی بر روحیهی بازار و رقابت هم حاکم است. حال سوال این است اگر فردی بخواهد در این رقابت باقی بماند نباید از همین جنس باشد؟ انزو فراری شخصیتی میباشد که این چنین روحیهای بر او غالب شده، اما وقتی که دقیقتر نگاه میکنیم قضیهی بنیادیِ بحران هویت در زیرلایهی داستان فیلم در حال روایت است.
انزو فراری؛ مردی عملگرا و کاریزماتیک یا یک نتیجهی ناگزیر از دنیای صنعتی؟
در آثار مایکل مان همیشه شخصیتی وجود دارد که بدون تأثیر گرفتن از احساساتش، دست به عمل میزند و مدام مقصد، وسیله را برای او توجیه میکند؛ نیل با بازی رابرت دنیرو در Heat، فرانک در فیلم Thief و وینسنت در Collateral از مثالهای زیاد خوبِ این تیپ شخصیتی می باشند. انزو فراری را نیز میتوان در همین رده قرار داد. برای بینندگان دیدن این شخصیتها بر روی صحنهها و خونسردیشان دلنشین است و آنها را کاریزماتیک و عملگرا برداشت میکنند، اما در زیر لایهی فلسفهی مطرح آنها سوالی نقل میبشود که دچار کننده است: این تیپ شخصیتها فقطً وجود دارند چون عملگرا بودن یک راه حل برای روبرو شدن با دنیای بیرون است؟
انزو فراری در سخن بگویید با معشوقهاش میگوید که بعد از مرگ خانوادهاش به دور خودش یک دیوار کشید و در جایی دیگر میگوید که تنها بدی رابطهاش با او، ساعتهای دوری میباشد. در طی این سخن بگوییدها به خوبی اشکار میبشود که فقطً با یک روایت از زندگی فراری روبرو نیستیم و مسائلی عمیقتر هم از طریق پرداختن به او در زیرلایهی داستان وجود دارد؛ فراری برای تبدیل کردن کمپانی فراری و برنده بودن در رقابتها، نیاز داشته تا تبدیل به یک حاضر سنگی بشود که احساسات آخرین محرک برای تصمیمگیریهایش می باشند. با این حال، وقتی که از کمپانی دور میشویم و به قلعهی شخصیاش در فضای روستایی میرویم، ناظر جنبهی فرد دیگر از شخصیتش هستیم که توانایی ابراز احساسات و دوست داشتن هم دارد. در لایهی میانی نیز رابطهی او با لارا قرار دارد که به علت دچار شدن با دنیای کاپیتالیستی، شکرآب شده است؛ آنها در عین دوست داشتن یکدیگر، به علت فضای بیرونی دائم داخل نزاع و او گفت و گو با یکدیگر خواهد شد.
مطابق شواهد بالا، بعد تقریباً اشکار است که مان در این فیلم هم به مضمونی پرداخته که در دیگر آثارش نیز مشاهده میبشود: تقابل فرد و جامعه؛ در دنیای مدرن و غالب شدن صنایع، اهمیت فرد و جایگاهش کمرنگ و کمرنگتر شده است تا حدی که زیاد راحت تبدیل گمشدگی و بحران هویت میبشود. قلعهی روستایی انزو فراری و زندگی مخفیاش، راه حلی میباشد که او برای گریز از سر و صدا و بیرحمی دنیای بیرون به آن پناه میبرد.
به منفعت گیریی سمبلیک محیط روستایی و محیط شهری نیز نباید بیدقت می بود؛ تقابل این محیطها در بطن فیلم فراری قرار دارد و پشتیبانی شایانی به انتقال مطلبهایش کرده است. محیطهای روستایی جایی میباشد که از همه سر و صداها، ساختمانها، دنیای صنعتی، وجود نشریات، رقابت مالی و… دور میشویم و به قلعهای میرویم که هیچکدامشان توان نفوذ به آن را ندارند.
مودنا؛ نقش و نگار ایتالیایی
شهر کوچک مودنا جاییست که اتومبیلها تخته گاز میروال و هنرمندی مان در کارگردانی به رخ کشیده شده است. اکثر قابهای فیلم در فضای شهر مودنا می باشند و به خوبی توانستهاند اتمسفر ایتالیاییِ حوالی زندگی فراری را به نمایش بدهند. کمپانیهای بزرگ دیگر اتومبیلسازی در دههی ۵۰ میلادی همانند فیات و مازراتی نیز در این چنین فضایی رشد کرده بودند؛ اشاره و وجود آنها یک معجون دلنشین بهوجود آورده است: ایتالیا، کاپیتالیسم، اتومبیل و غرش موتورها!
فرهنگ ایتالیایی نیز گاه وجود دارد؛ یکی از نمودهای آن سکانسی میباشد که در آن ناظر وجود انزو فراری در یک تئاتر و تماشای نمایش اپرا هستیم و همزمان خاطراتش را میبینیم که اشارهای به جنگ جهانی و خرابیهای آن دارد. شخصیتها با لهجهای سخن بگویید میکنند که به گویش ایتالیایی نزدیک است؛ احتمالا انتخاب پنهلوپه کروز به علت آشنایی با لاتین بهتر از این نمیشده، او واقعاً میدرخشد. برای آدام درایور یقیناً مقداری چالش وجود داشت که به خوبی از بعد آن برآمده است. بطور کلی فیلم به هویت ایتالیایی توانسته وفادار بماند.
آدام درایور در نقش انزو فراری با چالشی سخت روبرو می بود، چرا که با شخصیتش اختلاف سنی چشمگیری دارد. با این حال، آدام او به خوبی توانسته در نقش خود جا خوش کند تا حدی که فاصلهی بین شخصیت و بازیگر محو میبشود. وقتی که شخصیت سرد و کاریزماتیک انزو فراری را فهمیدن کنید، فهمید خواهید شد که اکتینگ درایور فقطً خشک و سرد نیست، بلکه بازتابکنندهی عمق شخصیتی انزو فراری میباشد.
جمع بندی
فیلم فراری، تازه ترین تاثییر مایکل مان بطور کلی همان چیزی میباشد که از این کارگردان انتظار داریم؛ فیلمیست که سبک و سیاق دیگر فیلمهایش را دارد. در عین روایت کردن برههای مهم از زندگی انزو فراری، به مضامینی میپردازد که امضای کار او می باشند. همهچیز در سطحی زیاد بالا قرار دارد؛ از صحنهپردازیها و قابها گرفته تا بازی دلنشین آدام درایور و پنهلوپه کروز و تا موسیقیها و اتمسفر ایتالیایی حاکم بر فیلم. فراری یکی از آثار شاخص هالیوود در ماههای تازه است.
امتیاز: ۹ از ۱۰