[ad_1]
نوشته و ویرایش شده توسط مجله ی اسکوار
شبی خستهکننده را فکر کنید. بعد از ساعتها کار و درگیری با چالشهای روزمره، کنترل تلویزیون را به دست میگیرید. در روبه رو شما، فهرستی بیآخر از تازه ترین و تحسینشدهترین سریالهای جهان قرار دارد؛ آثاری که همه درموردشان سخن بگویید میکنند و شما تا این مدت زمان تماشایشان را اشکار نکردهاید. اما انتخابتان چیست؟ به گمان زیاد، تماشای مجدد سریال پایتخت یا حتی خانه سبز! در بین بهترین سریال های خارجی دنیا هم به گمان زیاد مجدد سراغ «فرندز» (Friends)، «آفیس» (The Office) یا هر سریال آشنای فرد دیگر را خواهید گرفت.
احتمالا این انتخاب را به حساب تنبلی یا نداشتن حوصله بگذارید، اما روانشناسی توضیح زیاد دلنشینتری برای این حرکت به ظاهر تکراری دارد. تماشای چندبارهٔ یک سریال، نه تنها یک سرگرمی صرف، بلکه راهکاری برای مراقبت از سلامت روان (Self-Care) است. بیایید ببینیم چرا یک سریال را چند بار میبینیم و چرا تماشای چندباره یک سریال برای سلامت روان ما سودمند است؟
۱. جهانی امن و قابل پیشبینی؛ فرار از عدم قطعیت
دنیای واقعی سرشار از عدم قطعیت و اتفاقات غیرمنتظره است. حتی بخشی از شوق هر فیلم و سریال جدیدی نیز مدیون این عدم قطعیت است. ما هر روز با تصمیمها و نتایجی روبرو میشویم که کنترلی بر آنها نداریم و این نوشته میتواند منبع مهم استرس و اضطراب باشد. در روبه رو، دنیای یک سریال آشنا کاملاً قابل پیشبینی است. شما دقیقاً میدانید که راس و ریچل بعد از فراز و نشیبهای زیاد بالاخره به هم میرسند، جویی هیچ زمان غذایش را با فردی شریک نمیبشود و چندلر با یک طعنهٔ هوشمندانه، موقعیتهای ناجور را مدیریت میکند.
برای مثال، ما چندین دفعه و چندین دفعه مشکلاتهای نقی معمولی در پایتخت را تماشا کردهایم. اضطراب اولین باری که این مشکلاتها را دیدیم، اکنون به یک اسایش خاطر آشنا تبدیل شده است. ما میدانیم که این بحران نقی نیز همانند بقیه، حل خواهد شد. این پیشبینیپذیری، یک «پناهگاه روانشناختی» امن تشکیل میکند که در آن هیچ غافلگیری ناخوشایندی وجود ندارد. در نتیجه این بار با خیال راحت و لذت همه قصه نقی را جستوجو میکنیم.
۲. افت بار شناختی و تلاش برای حل معما؛ لذت تماشای بدون زحمت

تماشای یک سریال تازه، نیازمند صرف انرژی ذهنی است. شما باید خط داستانی را جستوجو کنید، شخصیتهای تازه را بشناسید، روابط پیچیدهٔ آنها را تحلیل کنید و برای اتفاقات بعدی آماده باشید. این فرایند که در روانشناسی به آن «بار شناختی» (Cognitive Load) میگویند، فعالیتی است که مغز را دچار میکند.
فکر کنید میخواهید سریالی پیچیده همانند «وستورلد» (Westworld) را اغاز کنید؛ مغز شما باید دائماً در حال تحلیل و نظریهپردازی باشد. در روبه رو، تماشای «فرندز» یا «پایتخت» هیچکدام از اینها را نیاز ندارد. مغز شما نیازی به پردازش اطلاعات تازه ندارد و میتواند در حالت استراحت مطلق قرار بگیرد. این توانایی، نوعی مدیتیشن بیدردسر است که به ذهن اجازه میدهد بدون تلاش، از یک روایت لذت ببرد و انرژی از دسترفتهٔ خود را بازیابی کند.
۳. نوستالژی و لنگرگاه عاطفی؛ برگشت به خاطرات خوب و نوستالژی

سریالهای قدیمی زیاد تر با دورههای خاصی از زندگی ما گره خوردهاند؛ برای مثالً دوران دانشجویی، سالهای اول اغاز به کار یا وقتی که عاشق شدیم. تماشای مجددٔ آنها همانند باز کردن یک آلبوم عکس قدیمی، احساسات و خاطرات مثبت آن دوران را زنده میکند.
فضای دهه ۹۰ و اغاز ۲۰۰۰ در «فرندز»—از مد لباسها گرفته تا نبوده است تلفنهای هوشمند و فرهنگ کافهنشینی—خود یک ماشین زمان است. درست همانند فضای ساده و صمیمی سریال خانه سبز که با صدای خسرو شکیبایی گره خورده است. این چنین سریالهایی ما را به دورانی سادهتر پرتاب میکند. این اتفاق که «نوستالژی» نام دارد، یک ابزار روانشناختی قوی برای مقابله با حس تنهایی و اضطراب است. این سریالها به یک «لنگرگاه عاطفی» تبدیل خواهد شد که در دریای متلاطم زندگی امروز، ارامش و اسایش را به ما هدیه خواهند داد.
۴. شخصیتهای آشنا؛ دوستانی که دوستشان داریم

روانشناسان اعتقاد دارند ما با شخصیتهای داستانی، نوعی «رابطهٔ فرااجتماعی» (Parasocial Relationship) برقرار میکنیم. آنها برای ما چیزی فراتر از کاراکترهای روی صفحه می باشند؛ آنها به دوستان خیالی ما تبدیل خواهد شد. مزیت این دوستان خیالی چیست؟ آنها همیشه پایدار و قابل اعتمادند.
برخلاف روابط در دنیای واقعی که امکان پذیر پیچیده و ناپایدار باشند، ویژگیهای شخصیتی این «دوستان» ثابت است. مونیکا همیشه با وسواسهای دوستداشتنیاش همه چیز را مرتب میکند، هری پاتر همیشه پیروز میبشود، نقی همیشه با مهربانی پیش میرود و رضا صباحی همیشه خانه را سبز نگه میدارد. زمان گذراندن با آنها نیاز ما به ربط اجتماعی را بدون ریسکها و پیچیدگیهای آن برآورده میکند و حس تعلق و راحتی خیال را به ارمغان میآورد.
فراتر از سرگرمی؛ یک مکانیسم مقابلهای هوشمندانه
به این علت، دفعهٔ بعدی که به جای اغاز یک سریال پرهیاهوی تازه، مجدد به کافهٔ «سنترال پرک» پناه بردید، خودتان را سرزنش نکنید. این انتخاب شما، یک مکانیسم مقابلهای هوشمندانه و کارآمد برای مدیریت استرس، افت خستگی ذهنی و تشکیل حس امنیت است.
در دنیایی که دائماً ما را به تواناییهای تازه و شوقانگیز فرامیخواند، برگشت به بغل آشنای داستانهای تکراری، نه تنها یک لذت ساده، بلکه یک الزام برای نگه داری اعتدال روانی ماست. بعضی اوقات بهترین راه برای روبه رو با آیندهٔ نامعلوم، پناه بردن به قبلٔ قطعی و دوستداشتنی است.
دسته بندی مطالب
[ad_2]

